مترادف تحیت
آفرین، درود، سلام
خوشآمد گفتن
درود گفتن، سلام گفتن ≠ نفرین
معنی تحیت در لغتنامه دهخدا
معنی کلمه تحیت [ ت ُ ح َ ] ( ع اِ مصغر، ق مصغر ) مصغر تحت، یعنی تقریباً پایین ( ناظم الاطباء ). تحیت [ ت َ حی ی َ ] ( ع مص، اِ ) تحیة. سلام گفتن ( غیاث اللغات ) درود و سلام و دعا و نیایش ( از ناظم الاطباء ): و پدر ما امیرماضی... ویرا سخت نیکو و عزیز داشتی... و امروز ما را بکارآمده تر یادگاریست و حال مناصحت و کفایت وی ظاهر گشته است، به رسولی فرستاده آمد تا سلام و تحیت مارا... به خان رساند ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 209 ). هزاران درود و دو چندان تحیت ای نسیم صبا تحیت من برای رنج دل و عیش بدگوارم ساخت دارالسلام اهل هدی باد صدر او گوش در آن نامه تحیت رسان نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به و تحیت و سلام او را بجا آورد و اعتکاف تمام در تربت وی گذارد [ گزارد ] و اعتذار از طول مدت همی خواهد ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 454 ). || دیر ماندن || پادشاهی و مُلک ( غیاث اللغات ) و رجوع به تحیة شود. تحیت [ ت َ حی ی َ ] ( ع مص ) سلام کردن بر کسی ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سلام فرستادن بر کسی ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) سلام گفتن ( آنندراج ): فسلموا علی انفسکم تحیة من عنداﷲ مبارکة طیبة. ( قرآن 61/24 ) یلقون فیها تحیة و سلاماً ( قرآن 75/25 ). || گفتن به کسی حیاک اﷲ، یعنی طولانی باد عمر او ( اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) دعا و نیایش ( ناظم الاطباء ) || زندگانی دادن ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ). باقی گذاشتن ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) دیرگاه ماندن ( آنندراج ) || نزدیک پنجاه رسیدن ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || مالک گردانیدن ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) پادشاه گردانیدن ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) || ( اِ ) ج تحایا، تحیات، سلام ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) سلام و درود ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ نظام ) درود ( دهار ) تحیت و درود ( از ناظم الاطباء ) || تحیةالمسجد، یا صلوةتحیةالمسجد؛ دو رکعت نماز مستحب است که در مسجد خوانند هنگام درآمدن بدان مسجد را || تهنیت و مبارکبادی ( ناظم الاطباء ) || ملک و پادشاهی ( غیاث اللغات ) ملک || بقا ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) و رجوع به تحیت و تحیه شود. تحیت [ ت َ حی ی َ ] ( اِخ ) بنت سلیمان. محدثه است ( منتهی الارب ) ( قاموس الاعلام ترکی ). تحیة. [ ت َ حی ی َ ] ( اِخ ) راسبیة. محدثه است. ( منتهی الارب ) ( قاموس الاعلام ترکی ).
ز ایزد بر آن جودت روحپرور
برسان نزد خواجه ابراهیم
جوارشی ز تحیت مفرحی ز ثنا
زایزد بر او تحیت و از عرشیان سلام
دیده در آن سجده تحیات خوان
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی