فهرست:
مترادف آخر
اختتام، انتها، پایان، پسین، ته، خاتمه، سرانجام، عاقبت، فرجام، منتها، نهایت، واپسین
≠ ابتدا
معنی کلمه آخر در فرهنگ سره
واپسین، دیگری، دِگَر، پسین، پایانی، بفرجام، انجام
معنی کلمه آخر در فرهنگ معین
(خَ) [ ع ] (ص) دیگر، دیگری. ج. آخرین.
(خِ) [ ع ] (ص) پسین، پایان، انجام. ؛~ ِ خط بودن کنایه از: پایان عمر را طی کردن.
معنی کلمه آخر در فرهنگ برهان قاطع
به ضم ثالث و سكون راى بىنقطه جاى علف خوردن اسبان را گويند و استخوان را نيز گفتهاند كه در زير گردن و بالاى سينه مىباشد و آن را به عربى ترقوه خوانند و به هر دو معنى با واو معدوله هم نويسند به اين صورت آخور به سبب آن كه رسم الخط اين زمان است چنانچه خواهد آمد و به فتح ثالث در عربى به معنى ديگر باشد چنانچه گويند وجه آخر يعنى وجه ديگر.