سایت هم معنی...

فهرست:

مترادف آبدار

آبکی، باطراوت، پرآب، رقیق، شاداب، مایع
آبدارچی، ایاغچی، ساقی، شربتدار، قهوه‌چی
آبدیده، برنده، تیز

آبدار

معنی کلمه آبدار در فرهنگ معین

(ص)

۱- آبدار باشی، ساقی.

۲- گیاه و میوه پرآب.

۳- تیز، برُنده.

۴- فصیح و روان.

۵- سخت، محکم، غلیظ. صفتی برای دشنام، سیلی.