فهرست:
مترادف شاهد
مثال، نمودار، نموده، نمونه
غلام، محبوب، معشوق، مغبچه
تماشاچی، حاضر، حی، گواه، ناظر
غلام، محبوب، معشوق، مغبچه
تماشاچی، حاضر، حی، گواه، ناظر
معنی کلمه شاهد در فرهنگ سره
گواهی دهنده، گواه، انجمن
معنی کلمه شاهد در فرهنگ معین
۱- (اِفا) گواه، گواهی دهنده.
۲- (اِ) مثال.
۳- خوبروی. ج. شهود.
معنی اسم شاهد
جنسیت: پسرانه
اسم شاهد به انگلیسی: shahed
شاهد به عربی
ترجمه کلمه "شاهد" به عربی :
معنی شاهد در زبان عربی
گواهی , شهادت , گواه , شاهد , مدرک , شهادت دادن , دیدن , گواه بودن بر.
زبان، فرشته، ستاره ثُریّا، نماز مغرب، سخنی که کسی بیاورد به جهت اثبات کلامش که وثوق به حرف او نباشد.
معنی شاهد در فرهنگ عمید
آنچه با آن بتوان وجود چیز دیگر را اثبات کرد
بازماندگان شهید
جمله یا عبارتی از نثر یا نظم که برای اثبات معنی لغت یا موضوعی بیاورند
مرد یا زن خوبرو
- معشوق
- محبوب
- کسی که امری یا واقعهای را به چشم خود دیده باشد و گواهی بدهد
- گواه
کسی که در دادگاه درباره موضوع مورد بحث شهادت میدهد