سایت هم معنی...

فهرست:

مترادف آبدیده

تر، خیس، مرطوب، نم، نمدار
آبداده، بران، برا، تیز

معنی کلمه آبدیده در فرهنگ معین

(دِ) (ص مر)

۱- جلا یافته، جوهردار.

۲- آزموده، باتجربه.

۳- چیزی که آب آن را فاسد کرده باشد.