فهرست:
معنی تعزیه در لغتنامه دهخدا
معنی تعزیه در لغتنامه دهخدا
معنی تعزیه در لغتنامه دهخدا
معنی کلمه تعزیه [ ت َ ی َ ] ( اِ ) تعزیت. تعزیة. سوگواری، عزاداری: امیرعضدالدوله در... وفات یافت... و امیرالمؤمنین... در حراقه بر روی دجله به تعزیه او تجشم فرمود و عامه اهل بغداد نظاره آن مجمعو محفل بودند ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران صص 310 - 311 ). || تعزیت و برپاداری عزای حضرت سیدالشهدا صلوات اﷲ علیه و روضه خوانی و شبیه ( ناظم الاطباء )، شبیه، و آن هر نمایشی است منظوم بتوسط عده ای از اهل فن و با موسیقی، که بعضی مصائب اهل البیت علیهم السلام را مصور سازند ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
مترادف تعزیه
روضه، روضهخوانی، سوگواری، عزاداری، ماتمداری، مرثیه، نوحهسرایی
سوگواری کردن، عزاداری کردن، نوحهسرایی کردن
شبیهخوانی، نمایش مذهبی