فهرست:
معنی تزاید در لغتنامه دهخدا
معنی تزاید در لغتنامه دهخدا
معنی تزاید در لغتنامه دهخدا
معنی تزاید [ ت َ ی ُ ] ( ع مص ) افزون شدن، ( زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء )، افزونی و ازدیاد و زیادتی، ( ناظم الاطباء )، || به تکلف افزودن در سخن و جز آن، ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )، تزید در سخن، ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد )، || افزودن قیمت کالا هر یک مقابل دیگری تا به نهایت رسد، ( از المنجد )، مزایده، ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغه ).
|| ( اِ ) ( اصطلاح پزشکی ) افزایش بیماری و گذشتن مرض از دوران ابتدایی : چون نفثی اندک همی باشد نشان آن بود که طبیعت آغاز پزانیدن علت کرده است و بیماری از ابتدا، در گذشته است، و هنوز اندر فزونیست و طبیبان این وقت را تزاید گویند، ( ذخیره خوارزمشاهی ).
مترادف تزاید
ازدیاد، افزایش، فزونی ≠ تقلیل، کاهش
افزایش یافتن، افزونشدن، زیاد شدن ≠ تقلیل یافتن، کاهش یافتن