سایت هم معنی...

فهرست:
معنی بلاهت در لغتنامه دهخدا

معنی بلاهت در لغتنامه دهخدا

معنی کلمه بلاهت [ ب َ هََ ] ( از ع ، اِمص ) بلاهة، کم عقل بودن در امورات دنیا، ( غیاث اللغات )، بی عقلی، نادانی، حماقت، گولی، ( ناظم الاطباء )، سلیم دلی، ( بحرالجواهر )، ابلهی، کم خردی، ساده دلی، حمق، غباوت، رعونت، سفه، سخافت، کانائی، و رجوع به بلاهة شود، || ضعف و سستی در رأی و تدبیر ( ناظم الاطباء ).

بلاهه [ ب َ هََ ] ( ع مص ) ابله شدن، ( از منتهی الارب )، ضعیف شدن عقل و خرد، ( از اقرب الموارد )، بَلَه، و رجوع به بله شود، || درماندن از حجت: بله عن حجته ( از منتهی الارب ).

بلاهه [ ب َ هََ ] ( ع اِ ) نادانی، سلیم دلی، نیک نهادی، خوشخوئی بی بدی، ( منتهی الارب )، بلاهت، بَلَه، و رجوع به بلاهت و بله شود.

مترادف بلاهت

ابلهی، حماقت، حمق، سبک‌مغزی، سفاهت، کم‌خردی، نادانی
≠ حکمت، دانایی

کلمات مرتبط